دا
1. كتاب ارزش خواندن دارد
2. بعضي جاها آنقدر منتظري كه از اتفاقات بعدي مطلع شوي كه نميتواني از كتاب جدا شوي
3. حتما موقع خواندن كتاب اشك خواهي ريخت
4. تاوقتي كه اين خانم حسيني در خرمشهر است كتاب بسيار بسيار جذاب است ولي هرچه از خروج او از خرمشهر مي گذرد از جذابيت قصه كاسته مي شود الا چند نكته كه از آن زمان باقي مانده و بايد تكليفش معلوم شود مثل دادن خبر شهادت سيد علي به دا پس از مدتها پنهان كردن آن از وي
5. آخر كار بسيار عجولانه كتاب تمام مي شد كه شيريني كتاب را كم مي كند
6. در هدف از نوشته شدن اين خاطرات وارونه شدن حقايق در اين زمان است اي كاش معلوم مي شد منظور خانم حسيني از اي حقايق وارونه چيست؟
7. هرجا به منافقين اشاره مي شود خيلي سريع رد مي شند به نظر من بهتر بود بيشتر روي اينها مانور داده مي شد
8. من تجربه جنگي ندارم و زندگي در مناطق جنگي برايم مبهم بود با خواندن اين كتاب هم واضح شد هم مبهم يعني سوالات جديد پيش آمد
9. اگر خودم در آن زمان با خانم حسيني مواجه مي شدم و اين برخوردهاي ايشان را مي ديدم خيلي از دستش عصباني مي شدم و فكر مي كنم الان هم خيلي از عدم پيشرفتها به خاطر اين احساس مسووليتهايي است كه باعث مي شود يك نفر خودسرانه كاري را كه صلاح مي داند انجام دهد بدون هماهنگي
10. اگر كتاب معروف نشده بود عمرا نمي خواندمش
بیشترش رو خوندم و بعد...
این کتاب رو در دو روز خوندم .مسلما اگه الان میخوندمش با دید متفاوت و برداشت متفاوتی بود نخستین آشنایی من با کتب دفاع مقدس بود و واقعا اون زمان لذت بردم بعدها شاید نظرم کمی عوض شد ولی این کتاب منو یاد دختر نوجوونی میندازه که به همه چیز "ایمان" داشت
عنوان: دا : خاطرات سیده زهرا حسینی نویسنده: سیده زهرا حسینی گردآوری و به اهتمام سیده اعظم حسینی مشخصات نشر: تهران سوره ی مهر 1388 در 812 ص مصور عکس نمونه موضوع: خاطرات سیده زهرا حسینی خاطرات جنگ ایران و عراق از 1359 تا 1367 ادبیات و هنر مقاومت چاپ 146 یکصد و چهل و ششم سال 1390 روایت خاطرات سیده زهرا حسینی در بصره و خرمشهر است سالهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی. دختری 17 ساله گوشه ای از تاریخ جنگ ایران و عراق را باز میگوید
یاران یاران چه غریبانه رفتند از این خانههم سوخته شمع ما هم سوخته پروانهنسبتا کند بود. از این که "زهرا" همیشه دغذغه کمک کردن داشت خوشم اومد. اما گاهی لجبازیش اذیت کننده بود.
بسیار متن طولانی و پر از توصیف هایی که میشد نباشهولی در کل جالب بود مخصوصا برای کسی مثل من که از دوران جنگ خیلی چیزها رو نمیدونستم و فقط چیزهای کمی شنیده بودمبعضی جاها هم از دست شخصیت اصلی به خاطر لجبازی هاش بسیار حرص میخوردم و نمیتونستم منطقش رو درک کنم!
چند سال پیش که خواندمش کتاب کشش لازم برای به آخر رساندن کتاب را داشت ولی آزارم می داد. ولی یک نکته ای که نویسنده به نظرم کارهای غیرضروری در ان شرایط انجام می داد و فقط باعث مزاحمت و به دردسر انداختن بقیه شده بود. توصیفات کشت و کشتارها خیلی زیاد بود. بعد ها در مصاحبه ای کاپیتان هوشنگ صمدی شنیدم که زهرا حسینی در این کتاب دروغ گفته است. که یک دختر یک اسلحه فلان مدل (که من یادم نیست ) را به دست گرفته و... در صورتی که این اسلحه چند صد کیلو وزنش بوداین کتاب به راحتی می توانست حداقل صد صفحه کمتر باشد.
سیده أعظم حسینی
Audiobook | Pages: 176 pages Rating: 3.68 | 1009 Users | 104 Reviews
Present Books Conducive To دا
Original Title: | دا |
Narrative Toward Books دا
فقط چندتا نكته1. كتاب ارزش خواندن دارد
2. بعضي جاها آنقدر منتظري كه از اتفاقات بعدي مطلع شوي كه نميتواني از كتاب جدا شوي
3. حتما موقع خواندن كتاب اشك خواهي ريخت
4. تاوقتي كه اين خانم حسيني در خرمشهر است كتاب بسيار بسيار جذاب است ولي هرچه از خروج او از خرمشهر مي گذرد از جذابيت قصه كاسته مي شود الا چند نكته كه از آن زمان باقي مانده و بايد تكليفش معلوم شود مثل دادن خبر شهادت سيد علي به دا پس از مدتها پنهان كردن آن از وي
5. آخر كار بسيار عجولانه كتاب تمام مي شد كه شيريني كتاب را كم مي كند
6. در هدف از نوشته شدن اين خاطرات وارونه شدن حقايق در اين زمان است اي كاش معلوم مي شد منظور خانم حسيني از اي حقايق وارونه چيست؟
7. هرجا به منافقين اشاره مي شود خيلي سريع رد مي شند به نظر من بهتر بود بيشتر روي اينها مانور داده مي شد
8. من تجربه جنگي ندارم و زندگي در مناطق جنگي برايم مبهم بود با خواندن اين كتاب هم واضح شد هم مبهم يعني سوالات جديد پيش آمد
9. اگر خودم در آن زمان با خانم حسيني مواجه مي شدم و اين برخوردهاي ايشان را مي ديدم خيلي از دستش عصباني مي شدم و فكر مي كنم الان هم خيلي از عدم پيشرفتها به خاطر اين احساس مسووليتهايي است كه باعث مي شود يك نفر خودسرانه كاري را كه صلاح مي داند انجام دهد بدون هماهنگي
10. اگر كتاب معروف نشده بود عمرا نمي خواندمش
List Regarding Books دا
Title | : | دا |
Author | : | سیده أعظم حسینی |
Book Format | : | Audiobook |
Book Edition | : | Special Edition |
Pages | : | Pages: 176 pages |
Published | : | (first published 2009) |
Categories | : | Biography. History |
Rating Regarding Books دا
Ratings: 3.68 From 1009 Users | 104 ReviewsJudgment Regarding Books دا
کتاب بدی نبود اما از نظر داستانی پتانسیل این رو داشت که خیلی بهتر از این باشه.بیشتر شبیه خاطره نویسی بود شکل داستانی نداشت و بهتر بود که نویسنده ای این خاطرات رو به شکل داستان می نوشت تا اینکه صرفا همون حرفها بدون واسطه تبدیل به کتاب بشه.بدون جانبداری و بعد از اون همه سر و صدا انتظار کتاب به مراتب بهتری رو داشتمبیشترش رو خوندم و بعد...
این کتاب رو در دو روز خوندم .مسلما اگه الان میخوندمش با دید متفاوت و برداشت متفاوتی بود نخستین آشنایی من با کتب دفاع مقدس بود و واقعا اون زمان لذت بردم بعدها شاید نظرم کمی عوض شد ولی این کتاب منو یاد دختر نوجوونی میندازه که به همه چیز "ایمان" داشت
عنوان: دا : خاطرات سیده زهرا حسینی نویسنده: سیده زهرا حسینی گردآوری و به اهتمام سیده اعظم حسینی مشخصات نشر: تهران سوره ی مهر 1388 در 812 ص مصور عکس نمونه موضوع: خاطرات سیده زهرا حسینی خاطرات جنگ ایران و عراق از 1359 تا 1367 ادبیات و هنر مقاومت چاپ 146 یکصد و چهل و ششم سال 1390 روایت خاطرات سیده زهرا حسینی در بصره و خرمشهر است سالهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی. دختری 17 ساله گوشه ای از تاریخ جنگ ایران و عراق را باز میگوید
یاران یاران چه غریبانه رفتند از این خانههم سوخته شمع ما هم سوخته پروانهنسبتا کند بود. از این که "زهرا" همیشه دغذغه کمک کردن داشت خوشم اومد. اما گاهی لجبازیش اذیت کننده بود.
بسیار متن طولانی و پر از توصیف هایی که میشد نباشهولی در کل جالب بود مخصوصا برای کسی مثل من که از دوران جنگ خیلی چیزها رو نمیدونستم و فقط چیزهای کمی شنیده بودمبعضی جاها هم از دست شخصیت اصلی به خاطر لجبازی هاش بسیار حرص میخوردم و نمیتونستم منطقش رو درک کنم!
چند سال پیش که خواندمش کتاب کشش لازم برای به آخر رساندن کتاب را داشت ولی آزارم می داد. ولی یک نکته ای که نویسنده به نظرم کارهای غیرضروری در ان شرایط انجام می داد و فقط باعث مزاحمت و به دردسر انداختن بقیه شده بود. توصیفات کشت و کشتارها خیلی زیاد بود. بعد ها در مصاحبه ای کاپیتان هوشنگ صمدی شنیدم که زهرا حسینی در این کتاب دروغ گفته است. که یک دختر یک اسلحه فلان مدل (که من یادم نیست ) را به دست گرفته و... در صورتی که این اسلحه چند صد کیلو وزنش بوداین کتاب به راحتی می توانست حداقل صد صفحه کمتر باشد.
0 Comments